خرید ساعت مچی

|

صفحات پاپ آپ popup window

متن دلخواه شما
پنج شنبه 17 فروردين 1391 ساعت 10:0 | بازدید : 670 | نوشته ‌شده به دست حسن حاجی قاسمی | ( نظرات )

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست

تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل

یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست

چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار

من در صف خزف چه بگویم که چیستم 

 

دانلود دکلمه



:: موضوعات مرتبط: استاد شهریار , ,
:: برچسب‌ها: زندان زندگی , شهریار ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
آخرین عناوین مطالب

صفحه قبل 1 صفحه بعد